جرقۀ آغازِ نویسندگی
28 سال پیش یعنی در سال 1370 شمسی، روزی با نگاهِ کنجکاوانهام مطالبِ نصب شده برتابلویِ اعلاناتِ مدرسه را مرور میکردم که ناگهان بُریدهی یکی از نشریات نگاهم را به خود دوخت؛ حسّی در وجودم برانگیخته شد که آن را بخوانم. دیدم گزارشی از توهین به یکی از مقدساتم داده است.
بهشدّت متأثّر شدم و غیرتم به جوش آمد و چهرهام را موجی از خشم فرا گرفت. دندانهایم را به هم ساییدم و مشتهایم را گره کردم و همچون ماری زخمخورده به خود پیچیدم، ولی طوفانِ درونم فرو نخفت و همچون گردبادی در محاصرهی دیوارهای درونم محبوس ماند و عقدهای گلوگیر شد، امّا عقده ای نبود که با سرانگشتانِ خشم و خشونت گشوده شود. گرهی بود که با دستِ گرهگشایِ قلم و نویسندگی باز میشد، امّا دستِ من در نویسندگی، سترون بود و در این عرصه، چندان مهارتی نداشتم.
تصمیم نویسندگی
با یک تصمیم، عقدهام را به طور موقت فرو نشاندم به امیدِ آن که صبحِ دولتِ نویسندگیام بدمد و آن گاه عقدهی دل را با زبانِ قلم باز کنم. بله، یک تصمیم، یک زندگی را متحوّل میکند و تا تصمیمی نگیریم، تغییری رخ نمیدهد.
تصمیم گرفتم نویسندگی را بیش از پیش جدّی بگیرم.
پس از این بود که
نسیمِ شوقِ دیرینهام به نویسندگی، به اشتیاقی سوزان تبدیل شد
و آتشفشانِ درونم به جوشش در آمد؛
عطش نشانی
. این چنین شدکه برای فرونشاندنِ این عطشِ آتشناک، اندیشناکانه
به تکاپو افتادم تا ذوقِ نویسندگیام را بارور کنم؛
چرا که از دورانِ تحصیلاتِ ابتدایی هم انشاهایِ خوبی می نوشتم و همواره حسِّ نویسندگی را در خود احساس میکردهام و اکنون شاهدِ جوششِ دوبارهیِ این حسِّ مأنوس بودم که طراوتِ نوینی را بر گسترهی هستیام افشانده بود؛ حسی شخصی از جنسِ نشاط؛ طنینی معنادار و پرتپش؛ گویی با پیدایشِ این حسِّ طربناک، قلم، پرنشاطتر میتپید. دریچهی جدیدی به رویم باز شده بود که از روزنِ آن، دنیا را دلنشینتر، پرمعناتر و زیباتر از گذشته میدیدم.
چشمههای امید در دلم جوشیده بود و چشماندازِ دلنوازتری فرا رویم مجسّم میشد.
سمفونی زندگیِ نویسندگی
در بحبوحهی این دگرگونیِ درونی و مشتاق یادگیری بودم که مطّلع شدم یکی از نویسندگانِ معروف، در مدرسهمان آموزشِ اصولِ نویسندگی را آغاز کرده است.
بله، هر اندیشه ی ما نُتی است که در جهانِ هستی نواخته میشود و خدای هستیبخش، جهانِ هستی را به گونهای تنظیم کرده است که شرایطِ زندگیمان را با نُتِ افکار و باورهایمان هماهنگ نماید تا سمفونیِ زندگیمان ساخته شود. به قولِ معروف
وقتی شاگرد آماده باشد، استاد از راه میرسد
و من
آماده بودم تا سمفونی زندگی نویسندگیام را بسازم
و استاد با پایِ خود آمد.
تمرین تجربۀ نویسندگی
نخستین تجربهی آموزش اصولِ نویسندگی را آغاز کردم.
عجب بهارِ زیبایی در پاییزِ زندگیام آغاز شده بود!
گفت پیغمبر به اصحابِ کبار تن مپوشانید از بادِ بهار
زان که با جانِ شما آن میکند کان بهاران با درختان میکند
این برای اوّلین بار بود که
شاهدِ شکفتنِ بهار در فصلِ پاییزِ زندگی ام بودم
و سالِ تحصیلیِ جدید را در مهر ماه با طلوعِ مهرِ نویسندگی آغاز می کردم.
خوب به یاد دارم که در یکی از کلاسهای آموزشِ نویسندگی، قرار شد هر یک از ما یک صفحه مطلب بنویسیم و به استاد بدهیم تا بررسی کند و تواناییِ کنونیِ ما را بسنجد.
تا آن موقع با چنین موقعیتی مواجه نشده بودم و تجربهای در آن سطح از نوشتن نداشتم.
سرانجام با ترس و هراسی مرموز به سراغِ کاغذ و قلم رفتم تا یک صفحه مطلب بنویسم. حس کردم ذهنم خالی است و چیزی برای نوشتن ندارم. شروع کردم به تفکّر. فکرکردم.فکرکردم.فکرکردم، ولی هرچه بیشتر به ذهنم فشار آوردم، نتیجهای نگرفتم ، گویی گرهی ناگشودنی به ذهنم افتاده بود که بازکردنش بعید مینمود.
پس از مدتی جانکندن
در پسِ پشتِ درهای بسته ی ذهنم، روزنهای باز شد
و عنوانی به ذهنم رسید که هرگاه به آن فکر میکنم ،خندهام میگیرد: مشت و سندان؛ خندهای خاطرهانگیز. این عنوان، تراوشِ ذهنِ کسی بود که هر چه مشتِ اندیشه را بر سندانِ ذهنِ خود میکوفت، نتیجهای نمیگرفت و کارش به آب در هاوَن کوفتن میمانست.
این تجربهی دردناکی بود که واقعاً تحمّلش سخت بود، امّا خاطرهاش در خاطرم ماند. با هزار زحمت توانستم کمتر از یک صفحه مطلب بنویسم و یادم نیست که آن را به استاد دادم بررسی کند یا نه. بعدها در یک جا خواندم که عموم نویسندگان در آغاز نویسندگیشان احساس ناتوانی و ترسِ مرموزی از نوشتن داشتهاند، اما این طلسم ِ آغازین را شکستهاند و با خود عهد بستهاند که نگذارند این ترس را، آنان را از پیشرَوی باز دارد و سرانجام آن را سر جای خود بنشانند.
با تجربهی تدریجیام در تمرینِ نویسندگی، به مرور، این ترس تا حدِّ زیادی فروکش کرد، و فهمیدم
کمی دغدغه داشتن و چه بسا ترس درآغازِ نوشتنها
امری طبیعی است که ما را برای ارائهی نوشتهای خوب ترغیب میکند.
شیرینیِ تجربهی شکستنِ طلسمِ آغازین آنچنان برایم شوقانگیز بود که انگیزهای روحافزا در کالبدِ ذهن و فکر و قلبم دمید و روزنهی امید به فردایی نویدبخش دردلم گشود.
این بودکه آن جرقهی آغازین(شوکه شدن ازتوهین به مقدّساتم) شمعِ راهم شد؛ شمعی که در قلمروِ روشناییاش، شاهدِ بارشِ اشکِ شوق از آسمان قلبِ قلم باشم؛ قلمی قالبگریز که قالب تهی میکرد برای رسیدن به قلههای موفقیت در نویسندگی و آرزو میکرد روزی از رازهایِ سربهمُهرِ در عرصهی نویسندگی سر در بیاورد و با خود میگفت:
دست از طلب ندارم تا کامِ من بر آید یا جان رسد به جانان یا جان ز تن در آید.
این دوره برای شناساندن باورهای غلط در نویسندگی و ایجاد باورهای صحیح است که باعث میشود ایدههایی در نویسندگی به ذهنتان بیاید. اجرای این ایدهها منجر به موفقیت شما در نویسندگی میشود.
با دوره روانشناسی نویسندگی» در مدار موفقیت در نویسندگی» قرار میگیرید |
این دوره در آینده به صورت مجموعه آموزشی صوتی-تصویری در وب سایت نویسندهی این وبلاگ به آدرس vazirigostar.ir قرار میگیرد.
برای این که از این محصول آموزشی بینظیر استفادۀ مناسب بکنید، لازم است تصمیمی راسخ بگیرید که آن باورهایتان را که مانع از موفقیتتان در نویسندگی می شود، با استفاده از این دوره شناسایی کنید و با عمل براساسِ تمرینهای کاربردی که در این دوره گفته میشود، باورهای صحیحِ نویسندگی را جایگزینِ آن باورهای غلطِ قبلی نمایید تا در مدار موفقیت در نویسندگی قرار بگیرید و در نویسندگی به موفقیتِ مطلوب برسید.
روانشناسی نویسندگی دانش تازهای است که برای نخستین بار در کشور عزیزمان، ایران، به صورت منسجم و با دیدی خلاقانه و نو مطرح میشود.در این دانش، باورهای عالیِ موفقترین و ثروتمندترین نویسندگان جهان و موانع ذهنی دیگر افرادِ علاقهمند به نویسندگی، اما ناموفق، بررسی گردیده.آنگاه روشهای ایجادآن باورهای عالی در شما طراحی و تبیین شده است به گونهای که شما با ایجاد این باورها در ذهنتان به ایدههایی دست مییابید که آنان داشتند و اقداماتی انجام میدهید که آنان میکردند و در نتیجه به همان موفقیتهایی میرسید که آنان رسیدند، اما از آنجا که شما راهِ بی آزمون و خطایی را میپیمایید، میتوانید در زمان کمتری به جایی که آنان رسیدند، برسید و در تراز بهترین و موفقترین نویسندگان جهان قرار بگیرید؛ چون طرز فکر و باور یکسان و روش عملیِ همسان با آنان را به کار میگیرید، طبیعی است که به نتیجۀ مشابه با آنان برسید.
پروژه این ابداع علمی در آخرین مراحل تکمیل است و به زودی همراه با برگزاری دوره روانشناسی نویسندگی، مقالاتی در این زمینه ارائه خواهد شد. منتظر باشید!
درباره این سایت